«پدران و پسران از هم پاشیده» زندگی واقعی یک روانشناس است که توسط «جرالد گارگیولو» در قالب داستان روایت میشود. کتاب توسط نیسان فروزین ترجمه شده است. شهلا لاهیجی؛ مدیر نشر روشنگران یادداشتی درخصوص این کتاب نوشته است که در ادامه میخوانید.
داستان از دوران کودکی این روانشناس آغاز میشود. او پسری بوده که در خانوادهای مذهبی متولد شده و پدرش نیز از کاتولیکهای متعصب بوده که پیرو کلیسای مسیحی بوده است. پسر به پیشنهاد پدر به مدرسهی کشیشها میرود که یکی از طولانیترین مدارس بوده، چون ضمنِ آموزشِ دروس کشیشان، دروس دیگری مثل روانشناسی را به آنها آموزش میدادند.
روزی که قرار بود پسر بعد از ده سال تحصیل سوگند بخورد، کشیشی که مقام بالایی داشت به او میگوید اگر مطمئن هستی در راهی که قدم میگذاری مُصِر هستی و به آن پایبندی قسم بخور، در غیر اینصورت این رشته را رها کن چون این رشته نیاز به اعتقادی بسیار قوی دارد. پسر با شنیدن این گفتهها متزلزل میشود و قسم نمیخورد. این رشته را رها میکند و یک پزشکِ روانشناس میشود. چون معتقد بود از طریق این رشته بیشتر میتواند به مردم خدمت کند تا در قامت یک کشیش.
موضوع اصلی که در این داستان مدنظر بوده، جستجو برای یافتن علت تضادهایی بود که در زندگی این شخص به وجود آمده و مربوط به دوران کودکیاش بوده است. به زمانی که پدرش سعی میکرد هر گفتهای را بدون دلایل منطقی بر او زور کند. به همین خاطر چهرهی پدر برای او چهرهی یک پدرسالار تمامعیار بود. اما بعدها با تفحص بیشتر در زندگیِ پدرش بخصوص در سالهای پایانی عمر او، به این حقیقت دست یافت که پدر نیز در یک تسلسل خانوادگی، قربانی خواستهها و تحکمات پدرش بوده است. بنابراین همانگونه که او خود را روزی فروپاشیده میپنداشت، متوجه شد پدرش نیز علیرغم ظاهری خشن، پدری فروپاشیده بود.